ساعت حدود شش بعد از ظهره
کارم توی موسسه تموم شده و تنها هستم اما پای تا خونه رفتن رو ندارم
نشستم و یکی یکی تمام شبکه های اجتماعی رو زیر و رو کردم
انگار دیگه هیچی ارضات نمیکنه، هیچی پرت نمیکنه
خالی خالی میشم و اینجا رو باز میکنم تا بیام بنویسم
باید یکی باشه که همیشه سرِ لیست باشه، همیشه روزت رو باهاش شروع کنی
همیشه هم تهه لیستت باشه، وقتی از همه جا خسته شدی هم روزت رو باهاش تموم کنی
باید یکی باشه که پناه این روزای تنهایی باشه
چقد خسته کننده شده همه چیز
کاش خودم تموم شم حداقل..