حسرتت منو میکشه آخر ..
حضرت حبیب ..
میدونم که با اظهار حب تو، آبروی همة محبینت رو می برم
اما چه کنم که نمی تونم ازت دست بکشم
نمیتونم بی کسی دل رو با کسی جز تو پر بکنم ..
نمی تونم قرار بگیرم، نمی تونم آتش درونم رو سرد کنم
حضرت حبیب ..
نگاه غم بارم رو میندازم به مسافرینت
مثل پارسال تو دلم التماس میکنم بهت
که نذاری دلم بمیره
نذار ارباب
نذار دلم بمیره
حبیب زهرا ..
من کسی رو ندارم
نرگس
فریبا ..
همه بار سفر می بندن
آقا، باباهم میخواد تنها بره
من چطور دووم بیارم تو چهاردیواری خونه..
دلم خونه ..
.
.
.
آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود
ای مایه ی قرار دل بی قرار من