رند خرابات

که عقل در این خرابات راه به جایی نبرد

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

سامرا ..

حسرتت منو میکشه  آخر ..
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا ء.

مرا بود عشق تو بس ..

حضرت حبیب ..

میدونم که با اظهار حب تو، آبروی همة محبینت رو می برم

اما چه کنم که نمی تونم ازت دست بکشم

نمیتونم بی کسی دل رو با کسی جز تو پر بکنم ..

نمی تونم قرار بگیرم، نمی تونم آتش درونم رو سرد کنم

حضرت حبیب ..

نگاه غم بارم رو میندازم به مسافرینت

مثل پارسال تو دلم التماس میکنم بهت

که نذاری دلم بمیره

نذار ارباب

نذار دلم بمیره

حبیب زهرا ..

من کسی رو ندارم

نرگس

فریبا ..

همه بار سفر می بندن

آقا، باباهم میخواد تنها بره

من چطور دووم بیارم تو چهاردیواری خونه..

دلم خونه ..

.

.

.

آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود

ای مایه ی قرار دل بی قرار من


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا ء.

روزهایی که با حسین به پایان می رسد

میدونی این روزا که از زمین و زمان داره برام می باره
روزایی که آدم ها سعی میکنن بکشنم پایین تا مث خودشون کوچیک بشم
روزایی که با خودم میجنگم که دلگیر نشم از دلا
روزایی که بارون میاد و حس غربتم اذیتم میکنه
روزایی که پیاده روی میکنم و ملا باسم هوایی ترم میکنه
این روزایی که مامان از کربلا برگشته و هر روز با یه خاطره خرابم میکنه
این روزا 
که از بیرون خالی ام و از درون پر
فقط به امید اسم تو زنده ام!
فقط همین یه دلخوشی برام مونده تو زندگی
این چشم خیس و این دلِ تنگ رو نگیر ازم به حرمت حضرت حیدر!
بذار غمت بمونه توی دلم ..
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا ء.