سرد بود
تنها بودم
نشسته بودم
و فقط به صحن و ایوون طلات نگاه میکردم
فقط نگاه میکردم .. روحم به پرواز در اومده بود
سرد بود
تنها بودم
من روحم رو اونجا جا گذاشتم و حالا می فهمم این سرگردونی رو
باید برگردم همونجا
تو همون شب سرد و تنها .. جلوی تو بنشینم و ازت بخوام منو از خودم بگیری
من رو کامل از خودم بگیری که این بی سروسامونی نصفه فقط دلتنگم کرده
منو بردار برای خودت ..