دنیا نبود
من نبودم
عشق نبود
.
روضه شروع شد!
زندگی آغاز گشت
پای تو وسط آمد
قصه گو از عشق گفت
متولد شدم
عاشق شدم..
و همه چیز شد،
تو!
تو و کرب و بلایت!
حالا..
قصه ب جایی رسیده
ک دنیایم پایان می یابد!
بی نگاهت..
نگیر از من..
همین اشک ها و
همین دلتنگی ها و
همین پریشانی ها را!
.
فقط!
یک کربلا مهمانم کن
ارباب..